خجلت نمی بریم ما
صبح جمعه بعد از دعای ندبه استاد آقا تهرانی منبری کوتاه رفتند و سفره ی صبحانه پهن شد.
در مسجد باز و بسته می شد و عده ای داخل می آمدند و عده ای خارج می شدند. ورود سه نفر توجه ها را به خود جلب کرد. سه مرد مو بور دوربین به دست با شلوارهای جین!
معمولا در مسجد معصومیه قم افراد مشخصی برای دعای ندبه می آیند و ورود افراد خاص جلب توجه می کند. با فاصله چند نفر نزدیک به استاد آقاتهرانی نشسته بودم که این سه مرد جلو امدند و به زبان انگلیسی با ایشان صحبت کردند. متوجه شدم از شبکه ان بی سی امریکا هستند. چون نزدیک انتخابات مجلس شورای اسلامی بود برای تهیه گزارش به ایران آمده بودند.
یکی از فیلم بردارها با دوربین دیجیتال خود مشغول فیلم برداری از مسجد و سفره و افراد حاضر در مسجد شد. از محقر بودن و ساده بودن سفره در مقابل آمریکایی ها کمی احساس خجالت کردم. توجه ام به استاد بود که چگونه با این سه خوش تیپ آمریکایی برخورد می کنند. احساس می کردم استاد آقا تهرانی دارند آمریکایی با لهجه ی اصفهانی صحبت می کنند! پا منبری های ایشان می دانند که استاد لهجه ی اصفهانی دارند و شیرین صحبت می کنند.
عزت و وقار خاصی در چهره و رفتار ایشان بود. بعد از صحبت با خبرنگار دوباره مشغول خوردن صبحانه و گپ و گفت با طلبه ها و دانشجوها شدند. احساس کردم ظواهر دنیوی اصلا برایشان مهم نیست اینکه سفره ی صبحانه نان و پنیر ساده باشد یا سفره ای با ده قلم چیز مختلف! صلابت انسان به انسجام روحی او بستگی دارد. مومنی که تکیه گاهش خدا و اهل بیت(علیهم السلام) است همه چیز و همه کس برایش مساوی است.
به قول صائب تبریزی :
خجلت ز عشق پاک گهر می بریم ما
مومن فقط در برابر خداوند سر افکنده است ...