یادداشت های مصطفی تویسرکانی

تاریخ از نگاهی دیگر

یادداشت های مصطفی تویسرکانی

تاریخ از نگاهی دیگر

یادداشت های مصطفی تویسرکانی

سر خم باد سلامت که به من راه نمود
ساقی باده بکف جان من آگاه نمود
خادم درگه میخانه عشاق شدم
عاشق مست مرا خادم درگاه نمود

دیوان امام خمینی (رحمت الله علیه)

****************
مقام معظم رهبری امام خامنه ای :

امیرالمؤمنین در آن لحظه‌ی فریب و فتنه، به دوستان خود نهیب میزند: «امضوا علی حقّکم و صدقکم»؛ این راه حقی که در پیش گرفتید، این حرکت صادقانه‌ای که دارید انجام میدهید، این را از دست ندهید و رها نکنید؛ با حرفهای فتنه‌گران و فتنه‌انگیزان، در دل شما تزلزل به وجود نیاید؛ «امضوا علی حقّکم و صدقکم»؛ راهتان راه درستی است. خاصیت دوران فتنه - همان طور که بارها عرض کرده‌ایم - غبارآلودگی است، مه‌آلودگی است. نخبگان گاهی دچار خطا و اشتباه میشوند. اینجا شاخص لازم است. شاخص، همان حق و صدق و بیّنه‌ای است که در اختیار مردم قرار دارد. امیرالمؤمنین مردم را به آن ارجاع میداد. امروز ما هم محتاج همان هستیم.
اسلام به ما میگوید باید جامعه‌ی اسلامی با دستور اسلام اداره و هدایت شود و زندگی کند. اسلام میگوید با دشمنان متعرض بایستی با قدرت برخورد کرد؛ باید مرزبندی روشن و شفاف با آنها به وجود آورد. اسلام میگوید فریب دشمنها را نباید خورد. این، خط روشن امیرالمؤمنین است؛ امروز هم ما همین خط روشن را احتیاج داریم.

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۴
مصطفی تویسرکانی

روز چهارم اسفند 1305 شمسی لایحه تأسیس راه‌آهن سراسری ایران به تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی رسید.

یکی از مهمترین لایحه هایی که در سال 1305 شمسی به مجلس ارائه شد، لایحه تأسیس راه آهن سراسری بود که بحث های فراوانی درپی داشت. این لایحه از سوی مهدی‌قلی هدایت، وزیر فواید عامه به مجلس شورای ملی ارایه شد.

مهدی‌قلی هدایت (مخبرالسلطنه) در کتاب «خاطرات و مخاطرات» خود درباره طرح احداث خط آهن محمره (خرمشهر) به جز (بندر گز) می‌نویسد: «اول اسفند 1305 من پیشنهاد راه‌آهن را به مجلس بردم. من‌الغرائب، مصدق‌السلطنه مخالف شد که در عوض قندسازی باید دایر کرد. راه‌آهن منافع مادی مستقیم ندارد. گفتم از راه‌آهن منافع مادی مستقیم منظور نیست. منافع غیرمستقیم راه‌آهن بسیار است. نظمیه یا نظام هم منافع مادی ندارد، ضروری مصالح مملکت‌اند. قند هم به جای خود تدارک خواهد شد و اثبات شیء نفی ما عـدا نمی‌کند.» دکتر مصدق اعتقاد داشت که هزینه و زمان اجرای چنین طرحی توجیه اقتصادی و فنی ندارد.
ساخت راه آهن توسط رضاشاه؛ خدمت یا خیانت؟

تا سال‌ها راه‌آهن سراسری ایران همچنان که دکتر محمد مصدق پیش‌بینی کرده بود تنها به عنوان یک خط حمل و نقل داخلی برجای ماند و به علت محدودیت روابط ایران و اتحاد شوروی هرگز به طور عمده و مقرون به صرفه از این خط استفاده نشد. دولت بریتانیا از‌‌ همان ابتدا اعتقاد داشت که این خط‌‌ آهن از شمال به جنوب کشیده شود، تا بتواند جهت حمله احتمالی به روسیه و سپس شوروی پس از انقلاب اکتبر 1917 استفاده شود.

حسین مکی در کتاب تاریخ بیست ساله ایران نقل می کند که احمدشاه نیز در پاسخ به پیشنهاد انگلیسی‌‌ها برای مفتوح ساختن باب مذاکره در مورد کشیدن راه‌آهن گفت: « راه‌آهنی که به صلاح و صرفه ایران است، راه‌آهنی است که از دزداب (زاهدان فعلی) شروع می‌شود و مسیر آن به اصفهان و تهران باشد و از آنجا به اراک و کرمانشاه متصل شود، یعنی از شرق به غرب ایران، چنانکه از زمان داریوش هم راه تجارت هندوستان در آسیا و سواحل مدیترانه همین راه بوده است و این راه برای ملت ایران ‌‌نهایت صرفه را از لحاظ تجارت خواهد داشت، ولی راه‌آهن عراق به منجر خزر فقط جنبه نظامی و سوق‌الجیشی دارد و من نمی‌توانم پول ملت را گرفته یا از کشورهای خارج وام گرفته و صرف راه‌آهنی که فقط جنبه نظامی دارد نمایم.» و در ادامه نیز نقل می کند که نایب‌السلطنه هندوستان در سال 1291 شمسی در مجلس عوام انگلستان گفته است: «در مدت 20 سال تأیید کردند که هندوستان باید محاط باشد، در یک حلقه کوه‌ها و صحرا‌ها که بدون تلفات زیاد و پول، غیرقابل عبور باشد. این سیاست، هندوستان را از هر حمله‌ای حراست کرده و هیچ ملتی حق عبور از این منطقه حمایت شده را نداشت؛ اما اگر این راه‌آهن، راه‌آهن غربی- شرقی ایران ساخته می‌شد، آن وقت تمام آن سیاست به خطا بوده و به ما می‌گویند، این اصول را نپذیرید که سیاست حقیقی هند عبارت است از باز کردن سرحدات آن به طرف مغرب

با اینکه همگان به سودمندی راه‌آهن شرق و غرب چه از لحاظ تجاری و چه از لحاظ نظامی، آگاه بوده و اعتقاد داشتند که این مسیر کاربردهای فراوانی دارد، ولی رضاشاه آن را نپذیرفت. می‌توان تصور کرد که این موضع رضاشاه در درجه اول مربوط به نفوذ انگلیس بر ارکان دولتش بود و از سویی رضاشاه همیشه نسبت به روسیه نظر نامساعدی داشت و در آن هنگام مخالفت با شوروی را ارجح می‌دانست.

دنیس رایت در کتاب انگلیس ها در میان ایرانیان می‌نویسد:« تا پایان دوره قاجار هیچ خط آهن طویل‌المسافتی در ایران کشیده نشده بود، در نتیجه هیچگونه قصوری که از جانب بریتانیا باشد، نبود . جولیوس دو رویتر از میان جنبه‌های متعدد امتیاز وسیع و همه جانبه‌ای که در سال 1872 از شاه کسب کرده بود، در وهله نخست به راه‌آهنی دل بسته بود که امید داشت بین دریای خزر و خلیج فارس بکشد. دولت بریتانیا از خطری که روسیه را متوجه ایران ساخته بود، بیش از پیش نگران شده بود. سخت عقیده داشت که چنانچه راه‌آهنی بین خلیج فارس و درون ایران موجود نباشد، کمک نظامی بریتانیا به ایران در صورت حمله روسیه از شمال غیرممکن خواهد بود

روز یکشنبه 23 مهرماه 1306 در بیرون دروازه گمرک، کلنگ راه آهن توسط رضاشاه بر زمین زده شد و تکمیل آن 11 سال به طول انجامید و هزینه آن عمدتا از محل مالیات ویژه‌ای که بر چای و قند و شکر تامین شد و کسری آن نیز از طریق وام‌های بانکی و اعتبارات دولتی فراهم گردید .

اولین کمپانی که در امر نقشه برداری و ساختمان راه آهن سراسری نماینده اش را به ایران فرستاد کمپانی ساختمانی یونس آمریکایی بود. پس از بررسی های متعدد که توسط مهندسان مشاور آمریکایی انجام شد ، مقرر گردید که مرحله نخست خط آهن در جهت کلی شمال شرقی- جنوب غربی از دریای خزر به خلیج فارس احداث گردد . ملاحظات سیاسی و نظامی بیش از همه ذهن رضاشاه را مشغول کرده بود . ملاحظاتی چون پرهیز از احداث هرگونه خط شمال به جنوب و شرق به غرب و یا دوری گزیدن از مرزهای هند، عراق و ترکیه هم دوری گزیند و حتی الامکان نیز از خطوط آهن شوروی در آذربایجان شوروی و جمهوری های آسیای میانه و نیز از شبکه راه آهن بریتانیا در عراق و هند فاصله گیرد . همچنین تصمیم گرفتند که خط به هیچ شهر بزرگ به استثناء پایتخت نرود و بیشتر از مناطق چادرنشین که تسلط بر آنها برای حکومت مرکزی اهمیت شایان دارد، بگذرد.


ساخت راه آهن توسط رضاشاه؛ خدمت یا خیانت؟

می توان گفت راه آهن سراسری ایران در حقیقت یک خط آهن نظامی برای امپراتوری انگلیس بود و نه یک راه آهن تجارتی و ترانزیت یا مسافرتی برای ایرانیان . امپراتوری انگلیس از اینگونه راه آهن ها در همه مستعمرات خود از جمله هند و مستعمرات آفریقایی ساخته بود و این خط آهن نیز یکی دیگر از آنها به شمار میرفت . زرنگی بزرگ انگلیسیها در این مورد آن بود که برای ساختن این راه آهن حتی یک لیره خرج نکرد .

دولت انگلیس پس از پایان جنگ اول مهمترین دشمن خود را بلشویکهای روسیه میدانست و سعی داشت در موقعیت مناسب نفرت خود را آشکار کند . نظامیان انگلیس بهترین نقطه برای حمله ای احتمالی به شوروی را ناحیه صحراهای مسطح و کم جمعیت ترکمنستان و قزاقستان تشخیص می دادند و لذا به رضاخان تحمیل نمودند تا راه آهن را به آن ناحیه برساند تا در حداقل زمان و کوتاهترین مسیر ممکن خود را از خلیج فارس به شوروی برسانند و با ساختن بندری کوچک در نقطه انتهایی راه آهن سراسری در جنوب شرقی دریای خزر ، قطعات کشتیهای جنگی خود را سریعا به دریای خزر رسانده و با ساخت آن، دریای خزر را در اختیار بگیرند و از ناحیه شرق دریای مازندران به داخل خاک شوروی نفوذ کرده و سرزمینهای کم جمعیت این ناحیه را به سرعت تصرف کنند .

ساخت راه آهن توسط رضاشاه؛ خدمت یا خیانت؟

روزنامه های غربی در آن زمان نوشتند که شاه ایران راه آهنی ساخته که از«هیچ کجا به هیچ کجا میرود» . از بندری بی نام و نشان در خلیج فارس به بندری بلا استفاده در حاشیه شرقی دریای مازندران . مسیر واقعی راه آهن شمالی جنوبی ایران که حتی از زمان قاجار پیشنهاد شده بود و سپس مجالس اول ایران آن را تصویب کرده بودند بدلیل عدم تخصیص بودجه بلاتکلیف ماند . خط آهنی که از بندر عباس به شیراز و اصفهان رفته و با عبور از تهران به مهم ترین بندر تجارتی آنزمان یعنی بندر انزلی می رفت .

منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۶:۳۳
مصطفی تویسرکانی

  از جمله اسباب رغبت ایرانیان به این فاتحین برابریها و رفتارهای مسالمت آمیزی بود که از آنان می دیدند. چنانچه گفته شده در نبرد جلولاء، ایرانیانی که اهل ذمه بوده و در صف اعراب جنگیده بوده اند

به گزارش سرویس دینی  جام نیوز، پس از رحلت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ لشکر کشی خلفاء به نقاط مختلف شبه جزیره شروع گردید.

 

ابتدا پادشاهان حین و غسان تحت پرچم اسلام درآمدند، سپس سپاه اسلام وارد کشور زرتشت نشین ایران گردید. این اولین باری نبود که مسلمانان با زرتشتیان مواجه می شدند، بنا به گفتة اشپولر، آنانی که دیده بودند پیامبر خود عملاً در عربستان و در مقابل زرتشتیان آن سرزمین که از زمان سیادت ایران در بخش هایی از آن سامان در آنجا می زیسته اند مدارا می کند.(1)

 

این می توانست الگویی در برخورد لشکریان با ملل مغلوبه باشد. چنانچه آورده اند که روزی عمر بن خطاب گفت: نمی دانم، با این جمعیت چه رفتاری نمایم. در این حال عبدالرحمن بن عوف جلو آمد و گفت: من دیدم که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: با زرتشتیان به شیوة اهل کتاب برخورد کنید.(2)


از این روست که زرتشتیان از همان اوایل به اهل کتاب موسوم گشتند. لذا هیچ موردی شناخته نشده است که آنان به طور منظم و با طرح قبلی، مورد تعقیب واقع گشته باشند(3) و یا بر ترک آئین خود، مورد اجبار قرار گرفته باشند.


بدین سان اعراب فاتح با آنان همچون اهل کتاب معامله کردند، بدین صورت که می پذیرفتند که بر دین خود باقی بمانند و جزیه بپردازند.(4) از قرار معلوم، پس از تسلط مسلمین بر سرزمین های زردشتی، کتاب اوستا در دست عموم قرار گرفت و به نام کتاب مقدس آسمانی به مسلمانان ارائه گشت. مسلمین هم این ادعا را پذیرفتند و آن را مورد احترام قرار دارند. لذا از ویرانی، آتشکده ها و هر اقدام دیگری بر ضد مقدسات زردشتیان یا کتب دینی آنها به ندرت شنیده می شود.

 

به همین جهت آتشکده ها تا زمان های مدیدی پابرجا بودند. مثلا در حوالی بخارا تا سال 91 هجری و نیز در سمرقند و زنجان آتش کده هایی بوده است، حتی برخی جغرافی دانان تا قرن چهارم هجری دین و آداب زرتشیان را در ناحیه فارس مشاهده کرده اند.(5)

 


علاوه بر تمامی اینها،‌ فاتحین مسلمان، گاه سعی در دعوت مردم مغلوب به دین داشته اند و معمولا قبل از جنگ و درگیری، آنان را به دین فرا می خواندند و اگر از آن سر پیچی کرده و به پرداخت جزیه هم تن در نمی دادند، آن زمان بود که طبل جنگ نواخته می شد. آورده اند که موقع ورود لشکر اسلام به مدائن، سلمان فارسی حضور داشته و پیشاپیش سپاه می رفته است و چون به مردم می رسید، می گفت: من سلمان فارسی، از شما هستم، اسلام را قبول کنید، رستگار و آسوده و مصون خواهید شد.(6)

 


«اما در مورد مغلوبین باید گفت که در فتوحات اولیه،‌ غیر مسلمان، اسیر یا بنده می شد. اما با افزایش مردم تابع، ضروری بود که شیوه ای برای پذیرش اینان در جامعه اسلامی فراهم می شد. لذا شیوة کهن مولی بکار آمد. بدین گونه که دشمن می توانست تسلیم شود و به یکی وابسته گردد و بعد برای مشخص شدن امتیازات، عمر بن خطاب رسم عطاء یا مستمری را ابداع کرد. بلاذری از پرداخت مستمری به دهقانان فارس و ملاکان، همانند هرمزان، سخنی گفته است.

 


یعقوبی می نویسد: موالی نه مزدی داشتند و نه بهره ای از غنایم. زیرا قبیلة حامی که او به آنان پیوسته بود باید از او نگهداری می کرد. اما بعدها اینان خواستار برابری با عربها شدند.

 


اما ظاهرا بعدها به فارسیان مسلمان شده مستمری پرداخت می شد، گر چه بلاذری می گوید عمر دستور داده بود که بیگانگانی که به اسلام گرویده اند موالی محسوب شوند، در هر صورت با افزایش موالی و گسترش فتوحات و مسئلة مالیات و جزیه مطرح شد، که در اوایل همان ترتیب سابق مالیات ساسانی، با اندکی اصلاح به اجرا در آمد. به مرور به مالیات ارضی، خراج اطلاق شد و مالیات بر اموال منقول و مردم را جزیه نامیدند. با شهرهایی که تسلیم می شدند پیمان بسته می شد که مالیات توافق شده را همچنان بپردازند.

البته گردآوری آن بر عهدة مامورین داخلی بوده است. از این رو بعدها شورشهایی علیه دراز دستی و بیدادگری این مامورین مالیاتی برپا گردید.‌»(7)

 


در هر صورت گفتنی است که از جمله اسباب رغبت ایرانیان به این فاتحین برابریها و رفتارهای مسالمت آمیزی بود که از آنان می دیدند. چنانچه گفته شده در نبرد جلولاء، ایرانیانی که اهل ذمه بوده و در صف اعراب جنگیده بوده اند از غنایم بهره مند شدند.(8)


و همچنین احمد حوفی به نقل از ابن ابی الحدید می گوید: روزی در تقسیم غنایم به حضرت علی ـ علیه السلام ـ گفتند: این اموال را بر اشراف عرب و قریش ببخش و آنان را بر موالی برتری ده، و با آنان که ترس مخالفتشان با تو می رود، کنار بیا.


پس حضرت فرمود: آیا می خواهید که یاری اینان را با ستم دیگران بدست آورم.(9)


در موردی دیگر آورده شده که چون منطقة سواد به تصرف مسلمین درآمد، تکلیف اسیران را،‌که زیاد بودند از عمر بن خطاب پرسیدند، او پیام داد که هر که با اعراب نجنگیده و بعد از فتح هم به ایرانیان ملحق نشده آزاد است به محل خود برگردد و هر که یاری رسانده و اظهار ندامت می کند،‌ مشمول عفو است.

 


بعد از فتح مدائن، آبادی و عمران ها بحال خود ماندند و تمام عایدات صرف آبادی و تعمیر پل ها و هموار کردن راه ها و حفر قناتها گردید. خلیفه دستور داد هر که با دشمن فرار کرده دعوت شود و به محل خود برگشته، جزیه بپردازد و در امان خواهد بود.


دهقانان بزرگ که تن به اطاعت فاتحین دادند، خود سیاست اقتصادی آن سامان را در دست گرفتند و دستور داده شد که به آنان آزادی و اختیار کامل داده شود.

 


همچنین بعد از فتوحات پیمان هایی هم بسته می شد که بر اساس آن روابط ایرانیان و فاتحین در آتیه تنظیم می شده است. چنانکه پس از فتح مدائن پیمانهایی بسته شد، که شرط اول آن پرداخت جزیه و شرط دوم آن پذیرایی از لشکر اسلام و راهنمایی آنان به مدت سه روز بوده است. بعد از فتح نهاوند نیز نعمان بن مقرن در طی پیمان نامه ای چنین تعهد کرد که: به آنها امان بر تن و جان داده و همچین بر اموال و املاک و اراضی و مزارع، به شرط اینکه بر هیچ ملتی حمله نکنند، در کیش خود آزادند و از طرف مسلمین حمایت می شوند تا وقتی که از پرداخت جزیه خودداری کنند.(10)

 


آنچه گذشت نمایی از سیاست کلی فاتحین بود اما در خلال فتوحات جنایاتی که در گوشه و کنار بر اثر خودسریهای برخی فرماندهان رخ می داد نیز قابل تامل است،‌ چنانچه در نبرد الیس خالد بن ولیدکه یکی از فرماندهان خلیفه دوم بود به خاطر مقاومت دشمن، سوگند خورده بود که از خون دشمن جویی روان کند لذا پس از جنگ امر کرد اسرا را گردن بزنند تا جوی خود روان شود اما هر چه می کشتند جوی روان نمی شد و خون ها لخته می زدند لذا به او گفتند: اگر تمام بشر را بکشی، جوی روان نشود پس قدری آب بریزید تا سوگندت راست آید، و چنین کرد تا خالد دست از عمل خود برداشت.(11)

 

 

یکی از تخلفات بسیار گران قیمت که توسط خود خلیفه دوم صورت گرفت از بین بردن بسیاری ازکتابخانه های نفیس وبزرگ ایران  و ریختن کتابها در آب بود که با قانون حسبنا کتاب الله صورت میگرفت.

 

لازم به ذکر است که امیرالمؤمنین، امام حسن وامام حسین (علیهم السلام) تمایل اولیه ای برای اقدام وجنگ علیه ایرانیان نداستند واین از تصمیمات خلیفه دوم بود، اما وقتی خلیفه این تصمیم را گرفت و دست به این جنگ زد اهل بیت باید به این جنگ جهت داده و قوانین آن را طراحی و حد اقل به آن جهتی دهند که بر مبنای قوا نین اسلام باشد.

 

البته ما این که نتیجه این جنگ اسلامی شدن این مرز و بوم شد را شکر می کنیم ولی به هیچ  وجه بعضی رفتارهای خود سرانه و خارج از قوانین اسلام که در آن صورت گرفته است را تأیید نمی کنیم.

 


پاورقی:

1. برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین ایران، ترجمة جواد فلاطوری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1349، ج 1، ص 336
2. الحوفی، احمد محمد، تیارات ثقافیه بین العرب و الفرس، قاهره، دارنهضت مصر، چاپ سوم، 1398 ق، ص 89.
3. برتولد اشپولر، همان.
4. العوفی، احمد محمد، همان.
5. برتولد اشپولر، همان، ص 343 ـ 347.
6. خلیلی، عباس، ایران در عالم اسلام، تصحیح دکتر مصطفی نراق، تهران، علمی (شرکت سهامی چاپ و انتشارات کتب ایران)، چاپ دوم، 1350، ص 188، (به نقل از طبری)
7. ریچارد فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمة مسعود رجب نیا، تهران، سروش، چاپ اول، 1358، صص 78 تا 83 (نقل با تصرف).
8. خلیلی، عباس، همان، ص 200.
9. الکوفی، احمد محمد، همان، ص 147.
10. خلیلی، عباس، همان، صص 181، 201، 248.
11. همان، صص 41 ـ 83.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۰۸:۵۵
مصطفی تویسرکانی